جدول جو
جدول جو

معنی تخماقی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تخماقی کردن(دَ)
تخماق کوب کردن. کوبیدن و له کردن: سرش را تخماقی کردن، سر او را با تخماق له کردن. رجوع به تخماق و تخماق کوب کردن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ کَ دَ)
بحالت خماری خود را درآوردن.
- امثال:
بی می خماری کردن، شراب ناخورده مستی کردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از تلاقی کردن
تصویر تلاقی کردن
دیدار کردن فراهم رسیدن هم را دیدن
فرهنگ لغت هوشیار